کد مطلب:129556 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

روایتی دیگر
در تفسیر منسوب به امام حسن عسكری (ع) آمده است: چون حسین (ع) و همراهانش گرفتار آن لشكری شدند كه او را كشتند و سر مطهرش را با خود بردند؛ به سپاه خویش فرمود: من بـیـعتم را از شما برداشتم، با اقوام و دوستان خویش بپیوندید؛ و به خاندانش فرمود! به شـمـا اجـازه دادم كـه از مـن جـدا شوید زیرا شما به سبب زیادی نیروهای آنان تاب آنها را نـداریـد. كـسـی جـز مـن مـقـصـود آنـهـا نـیـسـت. پـس مـرا با این گروه تنها گذارید، خدای عـزوجـل یـاریـم مـی كـنـد و رهـایـم نـمـی كـنـد چون به من حسن نظر دارد همان طور كه بر پیشینیان پاك داشت.

سـپـاهـش از او جـدا شـدنـد، [1] ولی خـانـدان و خـویـشـاونـدان نزدیكش خودداری ورزیـدنـد و گـفـتند: ما از تو جدا نمی شویم. آنچه تو را اندوهگین می سازد ما را نیز اندوهگین می سازد. و آنچه به تو می رسد به ما هم می رسد و ما تا هنگامی كه با شما همراهیم بر خداوند نزدیك تریم.

فرمود: اگر شما خود را برای آنچه من خویش را آماده كرده ام، آماده كرده اید، بدانید كه خـداونـد جـایـگـاه هـای بـا شـرافـت را بـه بـنـدگـانـش در بـرابـر تـحـمـل سـخـتـی ها می دهد؛ و هر چند كه خداوند مرا با پیشینیانم كه من آخرینشان هستم كه در دنیا مانده ام كرامت هایی عطا فرموده است كه تحمل دشواری ها را برایم آسان می سازد. شـمـا از بـخشی از این كرامت های خداوند


متعال برخوردارید. بدانید كه تلخ و شیرین دنیا خوابی بیش نیست و بیداری در آخرت است! رستگار كسی است كه در آنجا رستگار شود و بدبخت كسی است كه در آنجا بدبخت باشد.... [2] .

حضرمی: درندگان مرا بخورند اگر از تو جدا شوم!

سید بن طاووس نقل می كند كه در آن حال به محمد بشیر حضرمی گفتند: پسرت در مرز ری اسـیر شده است! گفت: خودم و او را به حساب خدا می گذارم. دوست نمی دارم كه او اسیر گردد و من پس از او زنده بمانم!

امـام حـسـیـن (ع) بـا شنیدن سخن وی فرمود: خدایت رحمت كند! من بیعتم را از تو برداشتم. برای آزادی پسرت اقدام كن!

گفت: درندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا شوم!

فرمود: این جامه ها (بردها) را به فرزند (دیگر)ت بده تا سر بهای برادرش دهد! و پنج جامه به قیمت هزار دینار به او بخشید!. [3] .


[1] اگـر مـقصود از سپاهش از او جدا شدند شتر داران و ديگر كساني باشد كه امام (ع) آنـان را اجـاره كـرد، اشـكـالي نـدارد. ولي اگر مقصود كساني باشد كه به ايشان پيوستند دو حالت دارد؛ اگر اين گفت و گو در راه و پيش از منزلگاه زباله يا در آن انجام شـده باشد قبول است. زيرا شمار زيادي به ويژه پس از شنيدن خبر شهادت مسلم، هاني و عـبـداللّه يـقطر از چپ و راست از گردشان پراكنده شدند. اما اگر مقصود كساني باشد كـه بـه ايشان بپيوستند و گفت و گو در شب عاشورا انجام شده باشد مسلم اين است كه هيچ يك از ياران امام از وي جدا نشدند.

[2] تـفـسـيـر الامـام الحـسـن العسكري، ص 218؛ و ر. ك: بحار الانوار، ج 11، ص 149، شماره 25.

[3] اللهـوف، ص 40 ـ 41؛ نـيـز ابـن عـسـاكـر آن را در تـاريـخـش نـقـل كـرده اسـت (تـرجـمـة امـام الحسين (ع)، ص 221، حديث شماره 202) محمودي در حاشيه كـتاب مي نويسد: ابن سعد در حديث صدم زندگينامه امام حسين (ع) از كتاب طبقات الكبري، و ابـن عـديـم در حـديـث 78، بـغـيـة الطـالب، ص 71 آن را نقل كرده اند. نيز ر. ك: العوالم، ج 17، ص 244 و اعيان الشيعه، ج 1، ص 601.